امشب آخرین شب است. روی تخت دراز کشیده؛ ثابت وُ سرد. سیخ خوابیده و به سقف خیره مانده. چشمانش سفید شده اند وُ پوستش سفید تر؛ آنقدر سفید که می ترساند. روز پیش، صورتش را اصلاح کرده اند اما امروز ته ریش دارد. بالای سرش هستم، او دراز کشیده و من نشسته ام. ادامه مطلب شب شهردار
دسته بندی بایگانی: داستان جنایی
تجاوز گروهی
Ø میترسم این پسره یهو بهمون حمله کنه.
o مطمعنی؟ ادامه مطلب تجاوز گروهی
ویلا و لیلا
صدای شُرشُر آب، آبی که به روی سنگ ها و تنگه های مسیر رود می ریزد و می پاشد و پیش می رود، هیاهوی سیرسیرک های بی تاب که پشت هم می خوانند ادامه مطلب ویلا و لیلا